امام علی (ع) می فرماید
۞ هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است. ۞
افزونه جلالی را نصب کنید. - 27 ربيع أول 1447
شناسه خبر : 321685
  پرینت تاریخ انتشار : 19 سپتامبر 2025 - 12:30 | 1 بازدید

صلح امام حسن(ع)؛ راهبرد صبر و انتظار برای تغییر شرایط

صلح امام حسن مجتبی(ع) یکی از نقاط عطف تاریخ اسلام است؛ حادثه‌ای که نه‌تنها مسیر خلافت را تغییر داد، بلکه درک ما از مفهوم مقاومت و مصلحت‌سنجی در شرایط دشوار را نیز عمیق‌تر کرد. اگرچه در نگاه نخست، صلح ممکن است نشانه‌ای از عقب‌نشینی به نظر برسد، اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این تصمیم […]

صلح امام حسن(ع)؛ راهبرد صبر و انتظار برای تغییر شرایط


مصطفی قاسمی استاد حوزهصلح امام حسن مجتبی(ع) یکی از نقاط عطف تاریخ اسلام است؛ حادثه‌ای که نه‌تنها مسیر خلافت را تغییر داد، بلکه درک ما از مفهوم مقاومت و مصلحت‌سنجی در شرایط دشوار را نیز عمیق‌تر کرد. اگرچه در نگاه نخست، صلح ممکن است نشانه‌ای از عقب‌نشینی به نظر برسد، اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این تصمیم بزرگ، در بستر خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن زمان، راهبردی حکیمانه برای حفظ جان امت و صیانت از حقیقت اسلام بود. به‌مناسبت سالروز این رخداد تاریخی، خبرنگار ایکنا از اصفهان پای سخنان حجت‌الاسلام مصطفی قاسمی، استاد حوزه و عضو ستاد احیای تفسیر در کاشان نشسته است تا درباره چرایی این صلح، تفاوت‌های راهبردی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و پیام‌های ماندگار این تصمیم برای امروزمان بیشتر بدانیم.

ایکنا ـ در نگاه شما، مهم‌ترین تفاوت استراتژیک میان سیاست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در مواجهه با خلافت چه بود و این تفاوت چه پیامی برای فهم شرایط سیاسی ـ اجتماعی آن دوران دارد؟

در آغاز لازم است تاریخچه‌ای از صلح امام حسن مجتبی(ع) عرض کنم. امیرالمؤمنین(ع) که خلیفه چهارم محسوب می‌شود، کمتر از پنج سال خلافت کرد و در شب نوزدهم سال ۴۰ هجری، در حال نماز صبح ضربت خورد و در دو شب بعد، یعنی نیمه‌شب ۲۱ ماه رمضان و شب قدر، به شهادت رسید. بعد از ایشان، امامت به امام حسن مجتبی(ع) رسید.

میان امامت و خلافت تفاوت وجود دارد. همه امامان ما امامت کردند: امیرالمؤمنین(ع) ۳۰ سال، امام حسن مجتبی(ع) ۹ سال، امام حسین(ع) ۱۱ سال، امام سجاد(ع) ۳۴ سال و…؛ ولی خلافت یعنی حکومت و رهبری سیاسی، قضایی و اجتماعی مردم.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، مردم با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کردند؛ البته ایشان حاضر به بیعت نبود و گفت: «در صورتی بیعت می‌کنم که اگر صلح کردم، مردم بپذیرند و اگر جنگیدم، در رکابم بجنگند.» 

مهم‌ترین مانع در مقابل ایشان، معاویه بود. بعد از نامه‌نگاری‌های متعدد، معاویه لشکرکشی کرد و حاضر نشد با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کند و به دلایلی امام پیمان صلح را امضا کرد.

از شهادت امام علی(ع) که در ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری واقع شد و بعد از ایشان، امام مجتبی(ع) به امامت و خلافت رسید؛ یعنی چند روز باقی‌مانده از ماه رمضان، سپس شوال، ذی‌القعده، ذی‌الحجه و ربیع‌الاول که بیست‌وپنجم یا بیست‌وششم این ماه، روز انعقاد صلح با معاویه مشخص شده است، حدود ۶ ماه بعد از خلافت امام، این پیمان صلح امضا شد.

درباره تاریخ صلح، باقر شریف قریشی چند تاریخ در کتاب «حیاة الامام الحسن ابن علی ع» قید می‌کند؛ ربیع‌الاول، ربیع‌الثانی یا جمادی‌الاولی را تاریخ این صلح نقل کرده‌اند. مکان صلح هم منطقه‌ای به نام «مَسْکِن» بوده است که گروهی عظیم از مردم عراق و شام حاضر شدند و تشریفات صلح را اجرا کردند.

سپس معاویه خلیفه می‌شود و خلافت از بنی‌هاشم به بنی‌امیه انتقال پیدا می‌کند. یکی از نقاط مهم تاریخ، صلح امام حسن مجتبی(ع) است: چرا ایشان صلح کرد و امام حسین(ع) جنگید؟ اگر کسی اهل تاریخ باشد، مطلب آسان می‌شود. در صورت در نظر گرفتن اقتضائات زمانی و مکانی، می‌بینیم که در مقابل امام حسن مجتبی(ع)، کسی مثل معاویه و در مقابل امام حسین(ع)، کسی مثل یزید قرار دارد.

معاویه در ظاهر رعایت می‌کرد و مدعی بود که احکام اسلامی را اجرا می‌کند؛ ولی یزید از اینکه علناً میمون‌بازی کند یا شراب بخورد، باکی نداشت و فاسق فاجر بود. تمام شرایط زمانی و مکانی متفاوت بود. امام حسن(ع) خلیفه، ولی امام حسین(ع) معترض محسوب می‌شد. بیش از ۲۰۰ کتاب درباره صلح امام حسن(ع) نوشته شده است. مهم‌ترین کتاب در این زمینه که مقام معظم رهبری آن را ترجمه کرده‌اند، به نام «صلح الحسن علیه‌السلام» از شیخ راضی آل‌یاسین است. 

یکی از تفاوت‌های معاویه با یزید این بود که او بسیار فریبکار بود و سیاست‌های عوام‌فریبانه داشت و در کنار عمروعاص، همه کارهای خود را رنگ و لعاب اسلامی و شرعی می‌داد و افکار عمومی را به نفع خود توجیه کرده بود تا کسی متوجه انحراف وی نشود؛ گرچه عملاً اسلام را تحریف، حکومت اشرافی اموی را جایگزین خلافت ساده علوی و جامعه اسلامی را به غیر اسلامی تبدیل کرد، اما در ظاهر به مقررات اسلامی پایبند بود و پرده‌دری نمی‌کرد؛ چون این را درک می‌کرد که به نام دین و خلافت اسلامی حکومت می‌کند. او توانایی فوق‌العاده‌ای در حل‌و‌فصل مشکلات داشت؛ ولی یزید هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها را نداشت.

چنین وضعیتی سبب می‌شد که اگر امام حسن(ع) می‌جنگید و پیروز هم می‌شد، شهادت ایشان مورد سؤال و تردید قرار گیرد و معاویه و شامی‌ها به گونه دیگری از آن بهره‌برداری کنند و این‌طور نمی‌شد که مردم از بنی‌امیه متنفر شوند.

موضوع دیگر این بود که فضای حاکم بر جامعه هم نامساعد و فضای سیاسی دوران معاویه صریح نبود که مصلحی همچون امام حسن مجتبی(ع) بتواند از طریق جنگ و شهادت، کار را خاتمه دهد یا اصلاحات مورد نظر را انجام دهد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، مردم از جنبه سیاسی بصیرت و درک عمیق سیاسی لازم را نداشتند. قرائنی هم موجود است که اگر امام حسن مجتبی(ع) با مردم زمانه خود که سست‌عنصر بودند، می‌جنگید، مقاومت می‌کرد و شهید می‌شد، شهید قهرمان نبود و او را اسیر می‌کردند.

آن ننگی را که معاویه و آل ابوسفیان از سربازان اسلام دیده و به دست آنان اسیر شده بودند، می‌خواستند از طریق اسیرکردن یکی از بزرگان خاندان پیامبر(ص) جبران کنند. اگر ایشان مغلوب هم می‌شد، معاویه به همه سرزمین‌های تحت خلافت ایشان می‌تاخت و تا می‌توانست، مردم را می‌کشت و همه‌جا را تصرف می‌کرد؛ بنابراین تعداد کشته‌ها هم برخلاف واقعه کربلا که ۷۰ نفر بودند، بسیار بیشتر می‌شد.

در تاریخ، نامه‌ای وجود دارد که معاویه به امام حسن(ع) می‌نویسد و می‌گوید: «تو اگر می‌خواهی بجنگی، با خوارج بجنگ و شر آن‌ها را کم کن.» ولی امام حسن(ع) پاسخ می‌دهد: «اگر من می‌خواستم با اهل قبله بجنگم، قطعاً با تو می‌جنگیدم؛ اما به‌دلیل مصلحت یا صلاح امت نجنگیدم.»

موضوع دیگر این است که امام حسین(ع) خودش در این صلح، یاور امام حسن(ع) بود و بعد از ۱۰ سال، پس از شهادت امام حسن(ع)، همین مسیر را طی کرد.

حتی عده‌ای از اصحاب امام حسن مجتبی(ع)، مثل سلیمان بن صرد خزاعی، همراه جمعی خدمت ایشان آمدند و گفتند: «ما از این صلح تعجب کردیم» و پیشنهاد دادند که نقض صلح انجام شود و برای جنگ اقدام کنیم. جملاتی از امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه ثبت شده است که ایشان می‌فرماید: «شما شیعیان ما هستید، دلسوز و پایدارید و استقامت دارید. نظر من مثل شما نیست. من خدا و شما را گواه می‌گیرم که با انجام آنچه شما دیدید، خونتان حفظ و بین شما اصلاح برقرار شد و من قصدم جز این نبود. پس از خدا بترسید و تسلیم قضای الهی باشید.»

ایکنا ـ برخی پژوهشگران معتقدند که صلح امام حسن(ع) نه عقب‌نشینی، بلکه نوعی بازتعریف جبهه مقاومت بود. نظر شما چیست؟

برخی با استناد به صلح امام حسن مجتبی(ع)، مذاکره را به هر قیمتی توجیه می‌کنند که حرف باطلی‌ست. ما نباید برای توجیه مذاکره به زمان امام حسن مجتبی(ع) استناد کنیم. زمان ما بسیار متفاوت است.

یکی درباره سپاه امام حسن(ع) که از درون متزلزل و ناهمگون بود: عده‌ای از آن‌ها خوارج بودند که در جبهه امام حضور داشتند، عده‌ای ضعیف‌الایمان، بی‌انگیزه و خائن بودند و بصیرت لازم را نداشتند، عده‌ای مردد و شکاک بودند یا از جنبه تعصب عشیرگی در این سپاه حضور داشتند، عده‌ای دنیاپرست و سودجو و فقط برخی طرفداران و شیعیان خالص بودند. تا آنجا که یکی از فرماندهان امام حسن مجتبی(ع) به معاویه نامه نوشت که ما حاضریم ایشان را تحویل شما بدهیم.

زمانه ما قابل قیاس نیست. نتیجه صلح امام حسن(ع)، بیداری جامعه بود و اگرچه مردم معاویه را دیر شناختند، اما این یکی از اهداف حضرت بود که محقق شد.

ایکنا ـ در منابع تاریخی، شرط‌های امام حسن(ع) در قرارداد صلح با معاویه ثبت شده است. کدام‌یک از این شروط، بیش از بقیه نشان‌دهنده دوراندیشی سیاسی و آینده‌نگری ایشان است؟

صلح‌نامه‌ای که امام مجتبی(ع) امضا کرد، بندها و موادی دارد. بعضی از این بندها مالی‌ست که شاید زیاد اهمیت ندارد و در کتب تاریخی به چند گونه روایت شده است؛ برای مثال مبلغی از بیت‌المال معادل پنج میلیون درهم در کوفه نزد امام حسن مجتبی(ع) بود و ایشان گفت که من آن را تسلیم معاویه نمی‌کنم، یا خراج بعضی از مناطق را فرمود که باید زیر نظر خودم باشد و در میان بازماندگان جنگ جمل و صفین مصرف شود. 

مواد دیگری از این صلح‌نامه مربوط به این است که دیگر بعد از این، معاویه حق ندارد در نماز و غیر نماز به امیرالمؤمنین(ع) اهانت کند؛ اما دو مورد صلحنامه بسیار مهم است: ۱ ـ معاویه طبق دستور قرآن و روش پیامبر(ص) عمل کند. ۲ ـ معاویه حق تعیین جانشین برای خود ندارد و خلافت بعد از امام حسن(ع)، به امام حسین(ع) برسد؛ چون ایشان پیش‌بینی کرده بود که معاویه می‌خواهد خلافت را موروثی کند و به یزید بسپارد. 

در نهضت امام حسین(ع) این ماده بسیار مهم است؛ چون وهابی‌ها می‌گویند امام حسین(ع) علیه یزید خروج کرد و خونش هدر بود. اگر امام حسین(ع) فقط به این بند استناد کند، همه‌چیز ثابت می‌شود و این مشروعیت نهضت ایشان و آینده‌نگری سیاسی امام حسن(ع) را می‌رساند. 

ایکنا ـ چرا در تاریخ‌نگاری اسلامی، صلح امام حسن(ع) کمتر از قیام عاشورا مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است؟ آیا این موضوع بیشتر به غلبه فرهنگ حماسی در جامعه شیعی برمی‌گردد یا به ابهامات تاریخی موجود؟

تاریخ اسلام شاهد دو رویداد بزرگ در دوران ائمه شیعه(ع) است، به‌خصوص در نیمه اول قرن اول؛ یکی صلح امام حسن مجتبی(ع) در سال ۴۱ هجری و یکی هم قیام امام حسین(ع) در محرم سال ۶۱ و به فاصله ۲۰ سال.

هر دو اهمیت دارد؛ ولی می‌بینیم که به قیام عاشورا بسیار گسترده‌تر پرداخته می‌شود؛ اما درباره امام حسن(ع) کسی مطلب زیادی نمی‌داند. دلیلش چیست؟ اول اینکه منابع و کتب تاریخی اصیل و قدیمی درباره عاشورا بسیار بیشتر است. با وجود اینکه شش ماه اول خلافت امام حسن مجتبی(ع) و ۶ ماه آخر امامت امام حسین(ع) هر دو تاریخ‌ساز بوده است. مقاتل متعدد وجود دارد که درباره عاشورا نوشته شده؛ اما درباره امام حسن مجتبی(ع) چند کتاب درجه‌یک وجود دارد؟ وقتی منابع کم باشد، ابهام زیاد می‌شود. از سویی، اختلافات محدودی هم در نگارش موارد صلح‌نامه در همین منابع وجود دارد. 

دوم اینکه موضوع جنگ همیشه جذابیت بیشتری در مقایسه با صلح دارد؛ برای مثال در زمان خودمان با موضوع برجام روبه‌رو هستیم که توافقی راجع به مسئله هسته‌ای بود. بله، در همه‌جا جنبش و جوش و خروش به وجود آمد؛ اما می‌بینیم که جنگ ۱۲ روزه خاطرات و اثرات بسیار بیشتری در مقایسه با آن دارد. 

ایکنا ـ در پایان بگویید اگر صلح امام حسن(ع) را نقطه عطف تمدنی بدانیم، چه تأثیری بر شکل‌گیری هویت شیعی در قرون بعدی داشت؟

ما با این نگاه که صلح نقطه عطف تمدنی‌ست، آن را از یک تاکتیک سیاسی صرف فراتر می‌دانیم و به نوعی استراتژی هویت‌ساز و تمدن‌ساز تبدیل می‌کنیم که بر شکل‌گیری هویت شیعی در قرن‌های بعدی اثر بسیاری داشت و این مطلب را در چند محور تحلیل می‌کنیم. 

نخست اینکه این صلح باعث تضمین بقا و استمرار نسل شیعه شد؛ چون امام حسن مجتبی(ع) تشخیص داد که درگیری مستقیم با سپاه شام که واقعاً چشم و گوش بسته مطیع فرمان معاویه بود، احتمال نابودی کامل شیعیان و نسل اهل بیت(ع) را دارد؛ پس با انعقاد صلح، هسته اصلی جامعه شیعه را حفظ کرد که اگر این هسته نابود می‌شد، دیگر نه جایی برای امامت باقی می‌ماند و نه هویتی به نام شیعه شکل می‌گرفت و این اساسی‌ترین سنگ بنای هویتی تمدن تشیع شد. 

دوم اینکه این صلح باعث شد جامعه نوپای شیعه کمتر در قدرت سیاسی محض و بیشتر در حوزه فرهنگ، معارف و معنویت تعریف شود. این صلح عملاً موجب شد که در حاشیه یا خارج از ساختار رسمی قدرت، شیعیان به تقویت هویت فرهنگی خود بپردازند و بعداً آن شبکه‌های ولایت و نیابت امامان(ع) تشکیل شود که ستون فقرات جامعه شیعه در قرن‌های بعد بودند و یا حتی بعدها مدارس علوم دینی تأسیس شود.

سوم اینکه امام حسن(ع) با این صلح، گفتمان مقاومت منفعلانه و انتظار را تدوین کرد و این هم الگویی کاملاً جدید از مبارزه بود؛ مقاومت از طریق حفظ اصول، صبر و انتظار برای تغییر شرایط. یکی از محورهای کتاب شیخ راضی آل‌یاسین این است که امام حسن(ع) با صلحشان، پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ را داشت. این بسیار مهم است و نوعی گفتمان محسوب می‌شود که پایه‌های فکری عصر غیبت را تشکیل می‌دهد. شیعیان یاد گرفتند که چگونه در عین وفاداری به اصول در جامعه‌ای که تحت حاکمیت جور است، به‌تدریج خودشان را برای ظهور منجی آماده کنند. این مفهوم انتظار به مؤلفه‌ای مرکزی در هویت تشیع تبدیل شد.

چهارم اینکه می‌توانیم بگوییم این صلح، زمینه را برای قیام عاشورا فراهم کرد. این صلح و آن قیام دو روی یک سکه هستند. صلح سبب شد که نسل شیعه زنده بماند تا حامل پیام شیعه باشد و باطن پلید حکومت اموی برای همگان آشکار شود.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام



منبع

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.