حمله به قطر؛ اثبات فروپاشی نظریه «امنیت از رهگذر سازش»
حمله رژیم صهیونیستی به مقر دفتر سیاسی حماس در پایتخت قطر را میتوان از چند زاویه مورد بررسی قرار داد. یکی از مهمترین محورهای تحلیل، تلاش تلآویو برای ایجاد نظم جدید منطقهای در غرب آسیا است و پیامدهای این حمله فراتر از مرزهای قطر است. برای بررسی اهداف و انگیزههای پشت پرده رژیم صهیونیستی و […]
حمله رژیم صهیونیستی به مقر دفتر سیاسی حماس در پایتخت قطر را میتوان از چند زاویه مورد بررسی قرار داد. یکی از مهمترین محورهای تحلیل، تلاش تلآویو برای ایجاد نظم جدید منطقهای در غرب آسیا است و پیامدهای این حمله فراتر از مرزهای قطر است.
برای بررسی اهداف و انگیزههای پشت پرده رژیم صهیونیستی و کابینه نتانیاهو در حمله اخیر به دوحه، خبرنگار ایکنا گفتوگویی با سیدمصطفی میرزاباقری برزی، کارشناس مسائل سیاسی و بینالملل انجام داده است که در ادامه میخوانیم.
ایکنا- ارزیابی شما از حمله اخیر رژیم صهیونیستی به محل استقرار رهبران حماس در دوحه چیست؟
واقعیت این است که این حمله یک حادثه مقطعی یا محدود به قطر نبود؛ بلکه حامل پیام راهبردی بزرگی است. دوحه در دهههای اخیر تلاش کرده با اتخاذ سیاستی میانهرو، خود را همزمان شریک غرب و میانجی پروندههای منطقه معرفی کند. میزبانی پایگاه عظیم العُدید (بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه) همکاری اطلاعاتی با واشنگتن و ایفای نقش میانجی در پروندههایی مانند افغانستان و غزه، بخشی از این سیاست بود.
حمله رژیم صهیونیستی به خاک قطر، کشوری با نزدیکی تاریخی به آمریکا، عملا حاکمیت ملی آن را نقض کرد و نشان داد که نظریهای که سالها به برخی دولتهای عربی القا شده بود، یعنی نزدیکی به آمریکا یا حتی عادیسازی روابط با تلآویو میتواند «سپر امنیتی» ایجاد کند، دیگر کارایی ندارد و تجربه قطر ثابت کرد هیچ دولتی حتی نزدیکترین متحد آمریکا در امان نیست و عملا نظریه سازش شکست خورده است.
ایکنا- شما از اصطلاح «سپر امنیتی سازش» استفاده کردهاید، میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
این نظریه بر این پیشفرض استوار بود که کشورهایی مانند قطر، امارات، بحرین، کویت یا عربستان با دادن امتیاز به آمریکا و رژیم صهیونیستی میتوانند امنیت ملی خود را تضمین کنند، به این معنا که اگر پایگاههای نظامی در اختیار آمریکا بگذارند، قراردادهای کلان تسلیحاتی امضا کنند یا در روند عادیسازی مشارکت نمایند، از تهدیدات منطقهای مصون خواهند ماند. قطر نمونه بارزی بود و پایگاه العُدید نه تنها بزرگترین مرکز نظامی آمریکا در منطقه است، بلکه مرکز فرماندهی عملیات آمریکا در خلیج فارس به شمار میرود. با این حال، همین قطر که از هرگونه درگیری مستقیم با رژیم صهیونیستی پرهیز داشت و خود را شریک راهبردی واشنگتن معرفی میکرد، هدف حمله قرار گرفت. نکته کلیدی این است که نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد عملیات مستقل بوده اما قطعا بدون هماهنگی یا دستکم چشمپوشی آمریکا، تلآویو جرئت حمله به کشوری با این سطح ارتباط را نداشت و بنابراین، حمله قطر فروپاشی توهم «امنیت از رهگذر سازش» را آشکار کرد.
ایکنا- آیا این حمله صرفا قطر را هدف قرار داد یا پیام آن فراتر از این کشور بود؟
حمله به قطر ضربهای مستقیم بود اما پیام راهبردی آن کل منطقه را هدف گرفته است. همزمان با این عملیات، مناطقی در سوریه که با حضور ترکیه مرتبط هستند نیز هدف قرار گرفتند و بعید میدونم این همزمانی تصادفی باشد.
پیام واضح است و اینکه حتی کشورهایی که از محور مقاومت فاصله میگیرند یا منفعلانه عمل میکنند، همچنان در فهرست تهدیدات قرار دارند. تلآویو و واشنگتن میخواهند نشان دهند که انفعال یا سکوت، امنیت نمیآورد. تجربه قطر به کشورهای دیگر عربی هشدار میدهد که عادیسازی یا نزدیکی به رژیم صهیونیستی و آمریکا نه تنها امنیت نمیآورد، بلکه آسیبپذیری را افزایش میدهد.
ایکنا- رئیس کنست رژیم صهیونیستی گفته بود این عملیات «پیامی به کل خاورمیانه» است. این گفته را چگونه تحلیل میکنید؟
این اعتراف صریح نشان میدهد که دشمنی رژیم صهیونیستی محدود به یک گروه یا کشور نیست، بلکه کل منطقه را هدف گرفته است. تجربه تاریخی نشان میدهد هر جا مقاومت واقعی فعال شده، رژیم صهیونیستی مجبور به عقبنشینی شده است؛ از جنگ ۳۳ روزه در لبنان تا نبردهای اخیر در غزه؛ اما در مناطق انفعال و سازش، تلآویو بدون مانع تجاوز کرده است.
سیستمهای دفاعی آمریکا در قطر هنگام حمله هیچ واکنشی نشان ندادند و این موضوع آشکار میکند که چتر امنیتی واشنگتن در برابر تجاوزگری رژیم صهیونیستی عملا کارکرد ندارد. در مقابل، پاسخ موشکی ایران به پایگاه العُدید نشان داد تنها مقاومت فعال و راهبردی میتواند بازدارندگی واقعی ایجاد کند.
ایکنا- واکنش مقامات قطری چه معنایی برای برداشت کشورهای عربی از آمریکا و اسرائیل دارد؟
واکنش نخستوزیر قطر بسیار گویا بود. او گفت که «ما فکر میکردیم با افراد متمدن سر و کار داریم، اما این اقدام وحشیانه است. ما خیانت دیدهایم.» این جمله عمق سرخوردگی دوحه را نشان میدهد؛ کشوری که سالها سرمایهگذاری سیاسی و اقتصادی خود را بر پایه رابطه نزدیک با آمریکا گذاشته بود، ناگهان دریافت که واشنگتن حتی برای حفاظت از متحدش قدمی برنداشته است. در بدترین حالت، آمریکا به رژیم صهیونیستی چراغ سبز داد و در بهترین حالت، برایش مهم نبود که حاکمیت متحدش نقض شود و این تجربه اعتماد به آمریکا را نه تنها در قطر، بلکه در کل خلیج فارس زیر سوال برده است.
ایکنا- آیا این اتفاق میتواند باعث شکلگیری ائتلافهای جدید در منطقه شود؟
نشست اضطراری شورای همکاری خلیج فارس پس از حمله نشان داد که بسیاری از دولتهای عربی این حمله را تعرض به حاکمیت جمعی خود میدانند. امارات، عربستان و مصر تحرکات دیپلماتیک فشردهای آغاز کردهاند که این میتواند نقطه عطفی برای بازتعریف چارچوبهای امنیتی منطقهای باشد.
چند راهکار عملی هم شامل موارد زیر قابل ارائه است:
1. ایجاد کانالهای ارتباطی مستقیم و سریع میان دولتهای منطقه برای مدیریت بحران
2. تقویت قدرت دفاعی مشترک و استفاده از منابع مالی خلیج فارس به عنوان اهرم فشار
3. حرکت به سمت صنایع دفاعی بومی و کاهش وابستگی به آمریکا
4. بازتعریف نقش ایران در معادلات امنیتی؛ چرا که بدون مشارکت تهران، هیچ سازوکار امنیتی پایداری در خلیج فارس شکل نمیگیرد
ایکنا- به ایران اشاره کردید، نقش جمهوی اسلامی ایران را در این شرایط چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران تنها قدرت منطقهای است که در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی ایستادگی کرده و توان بازدارندگی واقعی ایجاد کرده و تجربه نشان میدهد هر کجا مقاومت فعال با حمایت ایران وارد میدان شده، دست صهیونیستها کوتاه شده است. برخلاف تبلیغات رسانهای، امنیت واقعی نه از طریق سازش بلکه از طریق مقاومت و همکاری منطقهای حاصل میشود. آینده امنیت منطقه به یک انتخاب روشن گره خورده است و آن اینکه یا ادامه مسیر انفعال و تکیه بر آمریکا که تجربه قطر نشان داد نتیجهای جز شکست ندارد، یا حرکت به سمت مقاومت و همکاری منطقهای با مشارکت ایران برای مهار تجاوزات صهیونیستی.
ایکنا- اجلاس اخیر سران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه را چطور تحلیل میکنید؟
نشست چند روز پیش دوحه از نظر نمادین مهم بود اما بیانیه پایانی آن ناامیدکننده بود چرا که به جز محکومیت لفظی و ابراز همبستگی، هیچ اقدام عملی مثل کاهش یا قطع روابط با رژیم صهیونیستی مشاهده نشد. انتظار افکار عمومی جهان عرب و دنیای اسلام این بود که اقدامات عملی مانند تعلیق روابط دیپلماتیک، کاهش همکاریهای تجاری یا تشکیل کمیته مشترک برای مهار تجاوزگری رژیم صهیونیستی انجام شود.
البته این انفعال دلایلی هم دارد:
1. وابستگی امنیتی و اقتصادی به آمریکا
2. اختلافات درونی و رقابتهای منطقهای که اجماع قوی را غیرممکن میکند
3. نفوذ شبکههای صهیونیستی و غربی در اقتصاد و سیاست کشورهای عربی
با این حال، حتی این بیانیه ضعیف هم نشان داد که رژیم صهیونیستی نتوانسته برتری سیاسی خود را تثبیت کند و نزدیکترین متحدان واشنگتن نیز ناچار شدند دستکم به محکومیت لفظی تن دهند.
حمله رژیم صهیونیستی به محل استقرار رهبران حماس در دوحه پایان نظریه «سپر امنیتی سازش» را نشان داد. تجربه قطر ثابت کرد که نه پایگاههای نظامی آمریکا، نه قراردادهای کلان تسلیحاتی و نه سیاستهای میانجیگرایانه، هیچیک قادر به ایجاد امنیت پایدار نیستند. تنها راهکار واقعی، مقاومت فعال و ایجاد مکانیسمهای امنیتی منطقهای است. آینده معادلات امنیتی خلیج فارس بیش از هر زمان دیگری به انتخاب میان «انفعال یا مقاومت» گره خورده و امنیت منطقه با تکیه بر پایگاهها و نیروهای خارجی حاصل نمیشود و امنیت درونزا و ایجاد سازوکارهای پیمان امنیتی دفاعی منطقهای ضروری است و قطعا جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد این سازوکارها آمادگی کامل دارد.
گفتوگو از سعید امینی
انتهای پیام
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.